• وبلاگ : درددلهاي دخترتنها
  • يادداشت : پدر، آن تيشه که برخاک توزددست اجل
  • نظرات : 5 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فاطمه 

    سلام الناز خانم

    من از اين به خودم ميبالم كه همچين فردي اونم يك خانم محترم اين دردودل ها رو بنويسه

    خيلي برام جالبه نوشته هايي با خط درشت رو آدم فرياد بزنه با اين ريتم خيلي جالب ميشه

    اونم بري تو كوه فرياد بزني

    خوب خداحافظ الناز سادات التماس دعا

    سلام الناز جان

    ممنون از حضورت

    هم شعرهايي كه نوشتي خيلي قشنگ بود هممتنش تاثير گذار بود

    اميدوارم همه موفق و سربلند باشن

    ترانه جوانبخت


    شکسته بال

    رنگ بالش
    نشان آزادي
    پر کشيد از
    بهشت همسفري
    در خيالم
    ز فرط سختي هجر
    قوي وحشي
    شکسته بال اسير
    آسمان دردمند ظلمت
    شد
    زخمي بي پناه
    را چون ديد
    يار من
    تن به سر سپردن
    داد
    بال خونين
    به تير صيادان
    ماند اين زهر تلخ قصه
    به ياد
    ناگه آن
    رهسپار برکه غم
    پس جدا از رهادلان
    گرديد
    قطره اشک آسمان
    آن شب
    مرهم بال آن
    ستاره صبح
    زخم آن دلسپرده
    را بوسيد
    نام آن پر شکسته
    مهد غرور
    در دلم
    اشتياق پروازش
    در برآسمان يکرنگي
    من در اين برکه
    خسته مي مانم
    راغب نغمه هاي همدردي

    سلام.چقدر قشنگ نوشتي.مخصوصا اين تيكه آخر ،كه دلتو به توپي تشبيه كردي كه مرتبا درون حيات خانه خدا ميفته و ...
    منتظرم زود باش
    راستي به صورت خصوصي ايدي خودتو واسم بفرست تا چت كنم

    ديرگاهيست در اين تنهايي

    رنگ خاموشي درطرح لب است

    بانگي از دور مرا مي خواند

    ليك پاهايم درقير شب است