رنگ بالشنشان آزادي پر کشيد از بهشت همسفري در خيالم ز فرط سختي هجر قوي وحشيشکسته بال اسير آسمان دردمند ظلمت شد زخمي بي پناه را چون ديد يار من تن به سر سپردن داد بال خونين به تير صيادان ماند اين زهر تلخ قصه به ياد ناگه آن رهسپار برکه غمپس جدا از رهادلان گرديد قطره اشک آسمان آن شبمرهم بال آن ستاره صبح زخم آن دلسپرده را بوسيد نام آن پر شکسته مهد غرور در دلم اشتياق پروازش در برآسمان يکرنگيمن در اين برکه خسته مي مانم راغب نغمه هاي همدردي