فرستنده :
هيچكس
پنج شنبه 86/7/5
براي من نوشته گذشتها گذشته
تمام قصه ها هوس بود
براي او نوشتم براي تو هوس بود ولي براي من نفس بود
كاشكي خبر نداشتي ديوونه نگاتم
يه مشت خاك ناچيز افتاده زير پاتم
كاشكي صداي قلبت نبود صداي قلبم
كاشكي نگفته بودم تا وقت جون دادن باهاتم
نوشته هر چه بود تموم شد
نوشتم عمر من حروم شد
نوشته رفته اي ز يادم
نوشتم شمع روبه بادم
نوشته در دلم هوس مرد
نوشتم دل توي قفس مرد
كاشكي نبسته بودم زندگيمو به حرفات
كاشكي نخورده بودم به سادگي فريب حرفات
((((((((((((((اي كاش فريب اين دنيا رو نميخورديم)))))))))))))))))))