سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درددلهای دخترتنها

گنجشک و خدا یکشنبه 86/4/31 ساعت 12:51 صبح

گنجشک و خدا

 روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان

سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به آنها می گفت:

"می آید !من تنها کسی هستم که غصه هایش را می شنوم

و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد."

 و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.

فرشتگان چشم به نوک او دوختند... گنجشک هیچ نگفت و

خدا لب به سخن گشود و گفت:"با من بگو از آنچه سنگینی

سینه ی توست."

گنجشک گفت:" لانه ی کوچکی داشتم...آرامگاه

خستگی هایم بود و سر پناه بی کسی ام. تو همان را هم

از من گرفتی.این توفان بی موقع برای چه بود؟چه می خواستی

لانه ی محقرم...کجای دنیا را گرفته بود؟ سنگینی بغض راه

کلامش را بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد.فرشتگان

همه سر به زیر انداختند.

خدا گفت:" خواب بودی ماری در راه لانه ات بود...باد را گفتم

تا لانه ات را واژگون کند...آنگاه تو از کمین مار پر گشودی...!"

 گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.

 خدا گفت:"و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو

دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خواستی."

اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در

درونش فرو ریخت.صدای گریه اش عرش خدا را پر کرد.

خدایا !

همیشه در ذهن من باش.

وقتی که از خواب بیدار می شوم...

سراسر روز بر من بتاب.

بگذار هر دقیقه زمانی باشدبرای همنشینی با تو.

نگذار فراموش کنم

در هر ساعت از این که با من مانده ای و خواهی ماند

تا صدای من را بشنوی و به من پاسخ دهی...

شکر به جا آورم.

وقتی که شب می رسد...

بگذار که افکارم از تو و عشق تو آرام گیرد

بگذار که خوابم از امنیت و مهر تو اطمینان داشته باشد

به نام اونی که می دونم الان داره منو میبینه و از تمام رازهای زندگی من باخبره

سلام... سلام به خدای خو بم به خدای مهربونم  و سلام به شما خو بین؟ خوب خدا رو شکر

سلام خدا جونم خوبی؟ منو که یادت نرفته؟ میدونستم چو ن تو هیچوقت هیچکدوم از بنده هات

 یادت نمی ره خدایا دلم گرفته دلم واسه خودم تنگ شده چون خیلی وقته که یه سری به خودم

نزدم که ببینم چه کار میکنم. ولی امروز میخوام یه کم باهات حرف بزنم بعدش هم یه سری به

خودم بزنم خدا جونم چند وقته که احساس میکنم دیگه دوستم نداری فکر میکنم باهام قهری

 و این بدترین چیز برای منه حالا خدا جونم واقعآ باهام قهری یا من اینجوری فکر میکنم.

خدا جونم یه چند وقتیه که دیگه از خودم بدم میاد یعنی با این کا ر هایی که میکنم

و دل تورو میشکنم دیگه خجالت میکشم سرم رو بذارم رو مهر و بگم خدایا منو ببخش

 دیگه خجالت می کشم دستامو رو به آسمون بلند کنم و بگم خدایا دستمو بگیر.

میدونی چیه خدا جونم یه جورایی از این کارایی که میکنم بدم میاد .

یعنی میدونم این کارها بدن اما نمیدونم چرا دوباره دنبالشون میرم.

شاید ایمانم ضعیفه یا شاید هم شیطون نمیذاره که دست از اون کار ها بکشم.

به هر حال هرچی هست تو منو ببخش به خاطر تمام بدی هام و به خاطر تمام کارهایی

 که انجام دادم و دلتو شکستم.دوباره توبه میکنم . خدا جونم هیچوقت تنهام نذار به قلبم بیا

و هیچوقت از قلبم بیرون نرو همیشه باهام باش . 

 فقط کمکم کن تا یه جوری از این مشکلات خلاص بشم پس منتظرم فراموشم نکنیا...

 دوستت دارم تا بینهایت

دلم برای خدا تنگ شده . ولی حالم خوب خوب است. احساس می کنم خدا با من است . حتی با اینکه سیاهکار ترین بنده اش هستم.

ولی خدا با من است. دوستش دارم. و همه امیدم برای حرکت خود خداست.

اگه خدا به لبه پرتگاه بردت بهش اعتماد کن ....چون یا دستت و می گیره ...یا پرواز کردن و نشونت می ده.

در پناه حق


نوشته شده توسط: ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات


ِْلیست کل یادداشت های این وبلاگ

سلام
چهل شب
بعضى وقتا
[عناوین آرشیوشده]

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
249813


:: بازدیدهای امروز ::
162


:: بازدیدهای دیروز ::
20



:: درباره من ::

درددلهای دخترتنها

ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات
تقدیم به تمامی آنانی که هنوزهم تکه ای از آسمان در چشــمانشان جرعـه ای از دریا در دستانشان و تجسمی زیبا از خاطره ایثار گلهای سرخ در معبد ارغوانی دلهــایشان به یادگارمانده است نخستین چکه ناودان بلند یک احساس را درقالب کلامی از جنس تنفس باغچه های معصـوم یاس به روی حجم سپیـــد یک وبلاگ می ریزم و آن را با لهجه همه پروانه صفتهای این گیتـی بی انتهابه آستان نیلوفری تمامی دلهای زلال هدیه می کنم. درپناه خالق نیلوفرهامهربان وشکیبابمانید. چند خطیست از نوشته های دل تنهای من برای تو دل سپرده اینه رسم روزگار دارم میرم از این دیار چی میمونه یادگار دو سه خطی از بهار

:: لینک به وبلاگ ::

درددلهای دخترتنها


:: پیوندهای روزانه::

ستاره ی تنها [179]
[آرشیو(1)]


:: آرشیو ::

افسوس از این روزگار
کلاغی گل لاله
چطوربی تو این روزها را جشن بگیرم...
چه دلیست این دل من؟
اگه از توننوشتم
دلم بهانه ات را میگیرد....به فریادم برس...
دلنوشته 7
نمیدانی چه دلتنگم
تنهام گذاشتی
خدای این زمین و آسمان
غم دل
ادمک
رها
دفتر قلبم
سبب منم که میشکنم
بگذار بگریم
قرارمون رو بال شب
فردی از پروردگار درخواست کرد
دوستم داری
بالاخره شب ارزوها هم امدو رفت
سوگند
دلنوشته
ارزو دارم
دلنوشته 11
دلنوشته 12
سلام مولای من
دلنوشته22
دلنوشته 34
خواهرم الناز
خواهرم تنهام گذاشتی
سوءظن
بدرود رمضان
چهلمین روزدرگذشت
دلنوشته 39



::( دوستان من لینک) ::

آقاشیر
پتی آباد سینمای ایران
خدا میدونی دوستت دارم؟
کسب درآمد اینترنتی
خط بارون
دوزخیان زمین
فلورانس مهربون
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار

بی ستاره ترین شبهای زندگی...
کسی که مثل هیچکس نیست
اندکی صبرسحرنزدیک است
کوثر
جواب سوالات تبیان و آفتاب
قصه ی دل ..الهه عزیز
پسرک تنها
کوثر
بزرگترین ارشیو قالب
به وبلاگ رسمی یکتا نویسنده وترانه سرا
درد دل های ستاره تنها
روز نوشت یک پری
بی تو میمیرم
شرح دلتنگی

:: لوگوی دوستان من ::






























وبلاگ رسمی یکتا نویسنده وترانه سرا - به روز رسانی :  4:19 ص 86/11/18
عنوان آخرین نوشته : تو خیال این ترانه می دوی





:: خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ::