سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درددلهای دخترتنها

امشب در سر شوری دارم یکشنبه 86/5/14 ساعت 8:20 عصر

امشب در سر شوری دارم   

امشب در دل نوری دارم

باز امشب در اوج آسمانم

باشد رازی با ستارگانم   

امشب یک سر شوق و شورم

از این عالم گویی دورم

از شادی پر گیرم که رسم به فلک   

سرود هستی خوانم در بر حور و ملک

در آسمان ها غوغا فکنم

سبو بریزم ساغر شکنم

امشب یک سر شوق و شورم   

از این عالم گویی دورم

با ماه و پروین سخنی گویم

وز روی مه خود اثری جویم   

جان یابم زین شب ها

می کاهم از غم ها

ماه و زهره را به طرب آرم   

از خود بی خبرم ز شعف دارم

نغمه ای بر لب ها

نغمه ای بر لب ها   

امشب یک سر شوق و شورم

از این عالم گویی دورم

امشب در سر شوری دارم   

امشب در دل نوری دارم

باز امشب در اوج آسمانم

باشد رازی با ستارگانم   

امشب یک سر شوق و شورم

از این عالم گویی دورم

 

 

   یخ بستن   

 

 

 

از کتابخانه ی ذهنم دفتر خاطراتم را بر می دارم

شروع به ورق زدن می کنم

و روزهای زندگیم را مرور می کنم

به صفحه هایی می رسم که سوخته است

به دقت می خوانم،بله خاطرات توست

روزهای سوخته من

می خواهم آن صفحه ها را از دفتر خاطراتم پاره کنم

اما چه فایده که ته برگ های آن بر روی دفتر خاطراتم می ماند

آرام دفتر خاطرات را می بندم

نگاهم به جلد آن می افتد

ردپایی بر روی آن به جا افتاده

ردپای توست که روزهای زندگی من را به زیر پا گذاشتی

و از روی آن ها گذشتی

رد پای تو به روی خاطرات من مانده است و با نگاهم آن را دنبال میکنم

افسوس می خورم،اما نمی دانم ... 

نمی دانم افسوس از رفتن توست یا عمر برباد رفته ی خودم

به انتظار باران می نشینم، که رد پا را باران می شوید

و یا راهی دیگر،

ردپای بازگشت تو پاک خواهد کرد ردپای رفتنت را...

    

 

زیر آسمان دلتنگی خانه ای دارم

که خورشیدش همیشه در حال غروب است

خانه ی من تک اتاق است وتمام لحظاتم را در آن اتاق می گذرانم

پنجره اش به روی انتظار باز می شود

و پرده هایش از جنس فاصله هاست

دیوار هایش به رنگ سیاه است و

نوای سکوت فضای خانه ام را پر کرده

 تنها همخانه و همسایه ام غم است

زنگ در خانه ام صدای افتادن اشک از چشم منتظر است،

هر چند که در خانه ام همیشه قفل است

وکلید خانه هم در دست اوست

می گذرانم روزها را با نگاه از پشت پنجره

و به  تماشای انتظارمی نشینم

تا او مرا از این قفس آزاد کند

که کلید خانه ام در دستان اوست

 و او فقط می تواند باز کند این در بسته را

امیدوارم که همانند رهگذری از کنار خانه ام رد نشود

نام خانه ی من تنهاییست

 

نوشته شده توسط: ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات

بالاخره شب آرزوها هم اومد و رفت! یکشنبه 86/5/14 ساعت 6:17 عصر

بالاخره شب آرزوها هم اومد و رفت!

اما ببینیم چی آرزو کردیم و از بین آرزوها کدوم یکی تو همین دنیا نصیبمون میشه.

دیشب رفتم حرم. جای همتون سبز. خیلی خوب بود.

نشستم جلوی ضریح و تا تونستم درد دل کردم. ( واقعا اگه ما اینجور جاها رو نداشتیم، چیکار می کردیم؟ مخصوصا وقتای ناراحتی و دلگرفتگی)

هیچ دعایی هم نخوندم. فقط داشتم با اشک و حرف دل، و طبق معمول با زبان بی زبانی با خانم حرف میزدم. ( چه خوش است راز گفتن به زبان بی زبانی!)

یه خانواده پاکستانی هم بودند که میخواستند از ضریح عکس بگیرند. خادمای حرم، دور و برشون جمع شده بودند و میخواستند هر طور شده اونها رو متوجه کنند که عکسبرداری ممنوعه!

اما هیچ کدوم نتونستند. یعنی هیچ کس نمی تونست با زبون اونها باهاشون صحبت کنه!!

ولی همین خانواده پاکستانی وایساده بودند جلوی ضریح و زیر لب صحبت می کردند.

یه خانوم دیگه بود داشت به زبون ترکی باخانم حرف میزد.

برام جالب بود. گفتم:خانم! شما زبون همه اینها رو متوجه میشید. از هر شهر و دیاری که باشند. اما نمیدونم زبون منو هم متوجه میشید؟؟

اما نه! شما باب الحوائج هستین. مگه میشه زبون کسی که حاجت به درگاهتون آورده رو متوجه نشین. هر چقدر هم که گناهکار باشه.

دنبال آرزو می گشتم. نمیدونستم بهخانم چی بگم. اما یه آرزویی که بدجوری دلمو میسوزونه، خودشو بیشتر از بقیه نشون میداد. آره. درسته ظهور امام مهربونمون.

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم همه غمها برود چون تو بیایی

اما...اما هر چی فکر کردم دیدم نه. این دعا رو نگم بهتره.

آخه اگه الان مولای مهربونمون بیاد و منم اینجوری غرق گناه باشم، خیلی زشته. فقط باید خجالت بکشم. روم نشد برا فرج دعا کنم.  

جلوم یه پسر کوچولو نشسته بود که شاید پنج شش ساله بود. داشت گریه می کرد.نه ازون گریه ها که برای توپ و عروسک می کنندا. به ضریح نگاه می کرد و زیر لب حرف میزد و ساکت و آروم اشک می ریخت.

خیلی حسودیم شد. گفتم کاشکی من جای تو بودم. اونوقت با خیال راحت برا ظهور دعا می کردم.

الهم عجل لولیک الفرج

 

موج اگر میدانست که ساحل هیچ گاه دستهایش را نمی گیرد، نفس نفس نمی زد!

       

 

 


نوشته شده توسط: ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات


ِْلیست کل یادداشت های این وبلاگ

سلام
چهل شب
بعضى وقتا
[عناوین آرشیوشده]

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
246975


:: بازدیدهای امروز ::
9


:: بازدیدهای دیروز ::
11



:: درباره من ::

درددلهای دخترتنها

ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات
تقدیم به تمامی آنانی که هنوزهم تکه ای از آسمان در چشــمانشان جرعـه ای از دریا در دستانشان و تجسمی زیبا از خاطره ایثار گلهای سرخ در معبد ارغوانی دلهــایشان به یادگارمانده است نخستین چکه ناودان بلند یک احساس را درقالب کلامی از جنس تنفس باغچه های معصـوم یاس به روی حجم سپیـــد یک وبلاگ می ریزم و آن را با لهجه همه پروانه صفتهای این گیتـی بی انتهابه آستان نیلوفری تمامی دلهای زلال هدیه می کنم. درپناه خالق نیلوفرهامهربان وشکیبابمانید. چند خطیست از نوشته های دل تنهای من برای تو دل سپرده اینه رسم روزگار دارم میرم از این دیار چی میمونه یادگار دو سه خطی از بهار

:: لینک به وبلاگ ::

درددلهای دخترتنها


:: پیوندهای روزانه::

ستاره ی تنها [179]
[آرشیو(1)]


:: آرشیو ::

افسوس از این روزگار
کلاغی گل لاله
چطوربی تو این روزها را جشن بگیرم...
چه دلیست این دل من؟
اگه از توننوشتم
دلم بهانه ات را میگیرد....به فریادم برس...
دلنوشته 7
نمیدانی چه دلتنگم
تنهام گذاشتی
خدای این زمین و آسمان
غم دل
ادمک
رها
دفتر قلبم
سبب منم که میشکنم
بگذار بگریم
قرارمون رو بال شب
فردی از پروردگار درخواست کرد
دوستم داری
بالاخره شب ارزوها هم امدو رفت
سوگند
دلنوشته
ارزو دارم
دلنوشته 11
دلنوشته 12
سلام مولای من
دلنوشته22
دلنوشته 34
خواهرم الناز
خواهرم تنهام گذاشتی
سوءظن
بدرود رمضان
چهلمین روزدرگذشت
دلنوشته 39



::( دوستان من لینک) ::

آقاشیر
پتی آباد سینمای ایران
خدا میدونی دوستت دارم؟
کسب درآمد اینترنتی
خط بارون
دوزخیان زمین
فلورانس مهربون
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار

بی ستاره ترین شبهای زندگی...
کسی که مثل هیچکس نیست
اندکی صبرسحرنزدیک است
کوثر
جواب سوالات تبیان و آفتاب
قصه ی دل ..الهه عزیز
پسرک تنها
کوثر
بزرگترین ارشیو قالب
به وبلاگ رسمی یکتا نویسنده وترانه سرا
درد دل های ستاره تنها
روز نوشت یک پری
بی تو میمیرم
شرح دلتنگی

:: لوگوی دوستان من ::






























وبلاگ رسمی یکتا نویسنده وترانه سرا - به روز رسانی :  4:19 ص 86/11/18
عنوان آخرین نوشته : تو خیال این ترانه می دوی





:: خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ::