سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درددلهای دخترتنها

کلاغی گل لاله چهارشنبه 86/4/27 ساعت 1:25 صبح

 

از وقتی به خودم اومدم وحس کردم که

معنای زندگی رو فهمیدم میترسیدم از تنهای

از اومدن زمستون،از شکستن ساقه م...

چیزی که بارها وبارها تجربه کردم

حس میکردم اینبار کارم تمومه وامسال

سال آخره دیگه،مطمئن بودم بهاررو

نمیبینم،آب شدن برفا نمیبینم،برگشتن

پرستوهارونمیبینم....

یه روزهواابری بودآسمون قرمزشد

سرد سرد بود مطمئن بودم که برف

میاد،ازشدت سرما تمام وجودم کرخت

شده بود،یه لحظه حس کردم که بدنم داره

سوزن سوزن میشه،آره خودش بود

برف شروع شده بود،دیگه آخرش بود

باحسرت تمام دوروبرمونگاه کردم

تنهاچیزی که آرومم میکردفکر کردن

به خاطرات گذشته بود روازیی که با

کلاغی داشتم.روزای که منو به منقارش

میگرفت ومیبردتوی آسمون به اوج.....

کم کم دیگه ذهن و فکرم هم داشت از

کار می افتاد،که حس کردم دیگه سنگینی

وجودبرف ازوجودم برداشته شده......

چشمامو بازکردم اول تار میدیدم

ولی بعد دیدمش...کلاغ خودم بود

اومده بود پیشم...خواب میدیدم؟؟؟

نه خودش بود...بالهاشواز هم بازکرد...

اومد نزدیکم ...بالهاشوگرفت دور وبرمن

من رو محصور کرد توی دایره بالهاش وسرش

روگذاشت روی سرم،گرم شدم...ترس از وجودم

دورشد...دیگه تنها نبودم،دیگه سردم نبود

اما کلاغم داشت خوابش میبرد هرچی

باهاش حرف میزدم جوابمو نمی داد

ازش خواهش کردم که بره،بره به آشیونه گرمش

ولی گوش نمی داد...آخه کلاغی من همیشه

کله شق بود ...دیگه جوابمو نمی داد ومن اینقدر

گریه کردم تا خوابم برد ،یه موقع بیدارشدم دیدم

برفا آب شدن و خورشید به همه جا گرمی داده

من باز طعم شیرین زندگی رو چشید م اما...

اما کلاغی من  کجا بود!!!؟؟؟؟ نمیدیدمش

همیشه اون اولین کسی بود که می آمد سراغم

ولی حالا نبود ، همه چیز یادم اومد........

از اون روزبود که دیگه نخواستم زنده بمونم

دیگه نخواستم بهارو ببینم ، کم کم پژمرده شدم

دیگه رنگم قزمز نبود ،رنگ پرای کلاغمو به

خودم گرفتم وتنها شدم ، از اون روز بود که

لاله سیاه معنی گرفتم...لاله سیاه رنگی که بالاتر

از اون نیست رنگی که همیشه توی اوجه

مثل کلاغ سیاه من...

 


نوشته شده توسط: ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات


ِْلیست کل یادداشت های این وبلاگ

سلام
چهل شب
بعضى وقتا
[عناوین آرشیوشده]

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
250198


:: بازدیدهای امروز ::
15


:: بازدیدهای دیروز ::
21



:: درباره من ::

درددلهای دخترتنها

ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات
تقدیم به تمامی آنانی که هنوزهم تکه ای از آسمان در چشــمانشان جرعـه ای از دریا در دستانشان و تجسمی زیبا از خاطره ایثار گلهای سرخ در معبد ارغوانی دلهــایشان به یادگارمانده است نخستین چکه ناودان بلند یک احساس را درقالب کلامی از جنس تنفس باغچه های معصـوم یاس به روی حجم سپیـــد یک وبلاگ می ریزم و آن را با لهجه همه پروانه صفتهای این گیتـی بی انتهابه آستان نیلوفری تمامی دلهای زلال هدیه می کنم. درپناه خالق نیلوفرهامهربان وشکیبابمانید. چند خطیست از نوشته های دل تنهای من برای تو دل سپرده اینه رسم روزگار دارم میرم از این دیار چی میمونه یادگار دو سه خطی از بهار

:: لینک به وبلاگ ::

درددلهای دخترتنها


:: پیوندهای روزانه::

ستاره ی تنها [179]
[آرشیو(1)]


:: آرشیو ::

افسوس از این روزگار
کلاغی گل لاله
چطوربی تو این روزها را جشن بگیرم...
چه دلیست این دل من؟
اگه از توننوشتم
دلم بهانه ات را میگیرد....به فریادم برس...
دلنوشته 7
نمیدانی چه دلتنگم
تنهام گذاشتی
خدای این زمین و آسمان
غم دل
ادمک
رها
دفتر قلبم
سبب منم که میشکنم
بگذار بگریم
قرارمون رو بال شب
فردی از پروردگار درخواست کرد
دوستم داری
بالاخره شب ارزوها هم امدو رفت
سوگند
دلنوشته
ارزو دارم
دلنوشته 11
دلنوشته 12
سلام مولای من
دلنوشته22
دلنوشته 34
خواهرم الناز
خواهرم تنهام گذاشتی
سوءظن
بدرود رمضان
چهلمین روزدرگذشت
دلنوشته 39



::( دوستان من لینک) ::

آقاشیر
پتی آباد سینمای ایران
خدا میدونی دوستت دارم؟
کسب درآمد اینترنتی
خط بارون
دوزخیان زمین
فلورانس مهربون
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار

بی ستاره ترین شبهای زندگی...
کسی که مثل هیچکس نیست
اندکی صبرسحرنزدیک است
کوثر
جواب سوالات تبیان و آفتاب
قصه ی دل ..الهه عزیز
پسرک تنها
کوثر
بزرگترین ارشیو قالب
به وبلاگ رسمی یکتا نویسنده وترانه سرا
درد دل های ستاره تنها
روز نوشت یک پری
بی تو میمیرم
شرح دلتنگی

:: لوگوی دوستان من ::






























وبلاگ رسمی یکتا نویسنده وترانه سرا - به روز رسانی :  4:19 ص 86/11/18
عنوان آخرین نوشته : تو خیال این ترانه می دوی





:: خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ::