سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درددلهای دخترتنها

می خواهم تا آخر عمر خانه نشین خیال تو باشم  به یاد رفتنت مثل ابرها بغض کنم
به نامه های ننوشته ات پاسخ بدهم و از پشت پنجره به آرزوهایت سلام کنم . می خواهم تا انتهای این جاده همچنان بی قرار تو باشم و تمام لحظه ها را به عشق دیدن
تو طی کنم . می خواهم با تو از حادثه ها عبور کنم

 

دوباره هوای چشمهای تو را دارم نگاهت آنقدر به آسمان شبیه است که هر چقذر خسته و دلمرده باشم باز شوق زندگی به رگهای بی جانم می دود. کاش هیچ وقت از خواندن حرفهایم خسته نشوی. می شود به آرامش رسید و با خوشبختی پلک بر هم زد. به تمام دیوارهای اتقت حسادت می کنم . آنچنان سخت تو را در بر گرفته اند که فرصت نمی کنی سری به تنهای ام بزنی.

 

 

بنفشه  ها به چه زبانی به هم می گویند دوستت دارم؟
آیا لبهایی که فردا متولد می شوند بوسه را خواهند آموخت؟ ؟آیا عسلها فرهاد را میشناسند؟ رایحه تو و رویاهای خودم را کجا پنهان کنم ؟ نام تو با کدام حرف آغاز میشود ؟ چه کسی چشمهای تو را رنگ کرده است؟
چه کس دگمه های پیراهنم را از ماه آورده است؟ چه کسی زیباتر و سپید تر از نمکها می خندد؟ شعرها من با کدام حرف به پایان میرسد ؟
قلمرو دوزخ کجاست ؟ مساحت بهشت چقدر است ؟ فرق اسخوان و گندم چیست ؟ چرا هیچ گلی در رودخانه نمی روید؟ چرا سخره از عریانی دریا نمی گوید؟ چرا کسی غبار آسمان را پاک نمی کند ؟ چرا دستی کلمه های بی روح را در خاک نمی مند؟
؟آیا پرتقالها هم گناه می کنند ؟ آیا لیمو های ترش قدر وقت را می دانند ؟ آیا مرده ها  غزل می خوانند ؟
تا تو روی زمین قدم می زنی و هر شب چراغهای ایوان را روشن می کنی فرشته ها پلک بر هم نمی گذارند  ماهی ها قلب آبی تو را ترجمه می کنند و جاده ها همچنان به راه خود ادامه می دهند.
شمعها کی می خوابند؟ بوسه ها کی می میرند؟ آبها کی تشنه می شوند؟ نانها کی گرسنه می مانند؟ کلمه هایم را در جیب شیطان نمی ریزم و بند کفشهای او را نمی بندم . به قفسها سلام نمی کنم نبض مرگ را می گیرم و به انتظار  اتفاقهایی که هنوز نیفتاده اند می مانم. توشه این راه پر از تشویش تنها یک چیز است: امید و دیگر هیچ....

 

 

می خواستم زندگی ام در فاصله در فاصله دریا و کشتزار بگذرد. می خواستم قبل از آخرین دیدار آنقدر سکوت کنم که آواز تو بر تمام تمبرهای جهان نقش ببندد. می خواستم روح گمشدهام را کنار تاکستانهای زیبا پیدا کنم . می خواستم....
دهانم از کلامات ریز و درشت پر است . کلماتی که می خواهند مشتاقانه به سوی تو بیایند . اگر هیچ گلی ندارم که تقدیمت کنم . از دانه های شیرین باران گردنبندی درخشان می سازم و به گردنت می اندازم ؤ . از رویاهایم دستکشی میبافم تا بادهای سرد انگشتانت را نیازارند .
نمی خواستم مثل بوسه ها فراموش شوم . نمی خواستم مثل ابری تیره با شتاب از بالای سرت بگذرم . نمی خواستم برف پاک کن ها نفسهای گرممرا از روی شیشه ها محو کنند . نمی خواستم از پشت بام خورشید پایین بیقتم .
دستهایم از گله های ریز و درشت پر است : چرا  گیسوان آشفته ات را در آینه چشمانم شانه نکردی ؟ چرا سیب سرخی را که روی تاقچه  اتاقت گذاشته بودم  به یاد من نبوییدی  ؟ چرا با من از کودکی های تهرات حرف نزدی ؟
می خواستم در اشکهای فرشتگان زندگی کنم و روی دشتهای برهنه ماه راه بروم  و حوله ام را بر شاخه درخت طوبی بیاویزم . می خواستم نامت را بر دیوارهای بهشت بنویسم و به پیشواز دستهای سپید پیامبران بروم. می خواستم روزنامه ها را از عطر لیمویی عشق جاودانه کنم.آه ای سرگشتگی همیسه ای تنهایی ناگریز ! من چهره تو را در بالهلی پرندگان دیدهام. آیا چهره مرا بر سنگهای غبارآلود خاکستری میبینی؟ من کنار انبوه ساعتهای شماطه دار افتادهم. من بی سرود و بی درود مرده ام .

 


نوشته شده توسط: ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات


ِْلیست کل یادداشت های این وبلاگ

سلام
چهل شب
بعضى وقتا
[عناوین آرشیوشده]

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
249973


:: بازدیدهای امروز ::
4


:: بازدیدهای دیروز ::
40



:: درباره من ::

درددلهای دخترتنها

ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات
تقدیم به تمامی آنانی که هنوزهم تکه ای از آسمان در چشــمانشان جرعـه ای از دریا در دستانشان و تجسمی زیبا از خاطره ایثار گلهای سرخ در معبد ارغوانی دلهــایشان به یادگارمانده است نخستین چکه ناودان بلند یک احساس را درقالب کلامی از جنس تنفس باغچه های معصـوم یاس به روی حجم سپیـــد یک وبلاگ می ریزم و آن را با لهجه همه پروانه صفتهای این گیتـی بی انتهابه آستان نیلوفری تمامی دلهای زلال هدیه می کنم. درپناه خالق نیلوفرهامهربان وشکیبابمانید. چند خطیست از نوشته های دل تنهای من برای تو دل سپرده اینه رسم روزگار دارم میرم از این دیار چی میمونه یادگار دو سه خطی از بهار

:: لینک به وبلاگ ::

درددلهای دخترتنها


:: پیوندهای روزانه::

ستاره ی تنها [179]
[آرشیو(1)]


:: آرشیو ::

افسوس از این روزگار
کلاغی گل لاله
چطوربی تو این روزها را جشن بگیرم...
چه دلیست این دل من؟
اگه از توننوشتم
دلم بهانه ات را میگیرد....به فریادم برس...
دلنوشته 7
نمیدانی چه دلتنگم
تنهام گذاشتی
خدای این زمین و آسمان
غم دل
ادمک
رها
دفتر قلبم
سبب منم که میشکنم
بگذار بگریم
قرارمون رو بال شب
فردی از پروردگار درخواست کرد
دوستم داری
بالاخره شب ارزوها هم امدو رفت
سوگند
دلنوشته
ارزو دارم
دلنوشته 11
دلنوشته 12
سلام مولای من
دلنوشته22
دلنوشته 34
خواهرم الناز
خواهرم تنهام گذاشتی
سوءظن
بدرود رمضان
چهلمین روزدرگذشت
دلنوشته 39



::( دوستان من لینک) ::

آقاشیر
پتی آباد سینمای ایران
خدا میدونی دوستت دارم؟
کسب درآمد اینترنتی
خط بارون
دوزخیان زمین
فلورانس مهربون
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار

بی ستاره ترین شبهای زندگی...
کسی که مثل هیچکس نیست
اندکی صبرسحرنزدیک است
کوثر
جواب سوالات تبیان و آفتاب
قصه ی دل ..الهه عزیز
پسرک تنها
کوثر
بزرگترین ارشیو قالب
به وبلاگ رسمی یکتا نویسنده وترانه سرا
درد دل های ستاره تنها
روز نوشت یک پری
بی تو میمیرم
شرح دلتنگی

:: لوگوی دوستان من ::






























وبلاگ رسمی یکتا نویسنده وترانه سرا - به روز رسانی :  4:19 ص 86/11/18
عنوان آخرین نوشته : تو خیال این ترانه می دوی





:: خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ::