سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درددلهای دخترتنها

پاییز با تو از راه رسید جمعه 86/5/12 ساعت 1:26 صبح

<="a href="http://bp-grafix.net/sitebuilder"target=new> 

 

پاییز با تو از راه رسید ...
و پرنده های غریب آرزوهایمان چه آزادانه پر گشودند به سوی دستانت
چه غریب در پشت پنجره های غربت صدایمان را به آسمان فرستادیم
تا از فرشته ها ارمغان پاییز را بگیریم ...
و چه زیبا بود لحظه هایی که نگاهمان تلاقی عشق دو کبوتر را به یاد می آورد...
تو با برگها به زمین آمدی و با نسیم صبحگاهان از خاطره ها زدوده شدی ...
و فقط در یاد و خاطره دو نرگس عاشق ثابت ماندی....
تو را دوست میدارم و تنها تو را چرا که هنوز به یاد تلاقی نگاه خسته ام بر چشمان پر نیازت
می توانم زندگی کنم.
من عاشق بوی دستان گرمت هستم که در هر فضایی بوی بهار را میدهد و عاشق آن نگاه
خسته ات که بوی نیاز گمشده را میدهد.
دوستم بدار تنها برای یک لحظه و تنها برای یک لحظه صدایم کن تا دنیای خوب افسانه هایم را
با ناقوس صدایت به آخرین پرواز نگاهت بسپارم ...
شانه هایت چه غریبانه می لرزد از ترس جدایی بود . 

 

روزگار بر خلاف آرزوهایم گذشت

یادم باشه با هیچکس از احساسم حرف نزنم

یادم باشه من تنهام

یادم باشه که آدمها به عشق میخندن

یادم باشه که به دنیا نیومدم تا به ارزو هام برسم

یادم باشه که یادم نره ...

 

 

 

 


نوشته شده توسط: ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات

میل داری با هم شنا کنیم پنج شنبه 86/5/11 ساعت 7:55 عصر

TinyPic image

روزی دروغ به حقیقت گفت : میل داری با هم شنا کنیم ؟ حقیقت ساده لوح پذیرفت

 

 و گول او را خورد.آن دو با هم به کنارساحل رفتند.حقیقت لباسش را در آورد . دروغ

 

 حیله گر فوراً لباسهای او را پوشید.از آن روز به بعد همیشه حقیقت عریان و زشت

 

است و دروغ درلباس حقیقت زیباوفریبنده

مردن فاجعه نیست.در حسرت دیدن باران ماندن فاجعه است.

 

درد من شکستن قلب آیینه هاست.دیدن پنجرهای که دریچه قلبش

 

را به باران پشت شیشه باز نمی کند،فاجعه است

 

 


نوشته شده توسط: ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات

خدایم آه ای خدایم ........ پنج شنبه 86/5/11 ساعت 7:30 عصر

 

خدایم آه ای خدایم
آه ای خدایم
صدایت میزنم بشنو صدایم
شکنجه گاه این دنیاست جایم
به جرم زندگی این شد سزایم
آه ای خدایم بشنو صدایم
مرا بگذار با این ماجرایم
نمی پرسم چرا این شد سزایم
آه ای خدایم بشنو صدایم
گلویم مانده از فریاد و فریاد
ندارد کز غم مرگ صدا را
به بغض در نفس پیچیده سوگند
به گل های به خون غلتیده سوگند
به مادر سوگوار جاودانه
که داغ نوجوانان دیده سوگند
خدایا حادثه در انتظار است
به هر سو باد وحشی درگذار است
به فکر قتل عام لاله ها باش
که خواب گل به گل کابوس خار است
خدایم ای پناه لحظه هایم
صدایت میزنم با گریه هایم
صدایت میزنم بشنو صدایم
الهی در شب فقرم بسوزان
ولی محتاج نامردان مگردان
عطا کن دست بخشش همتم را
خجل از روی محتاجان مگردان
الهی کیفرم را میپذیرم
که از تو ذات خود را پس بگیرم
کمک کن تا که با ناحق نسازم
برای عشق و آزادی بمیرم
خدایم ای پناه لحظه هایم
صدایت میزنم با گریه هایم
صدایت میزنم بشنو صدایم

    

میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ات می کرد بهت چی گفت ؟ جایی که میری مردمی داره که می شکنندت.

نکنه غصه بخوری من همه جا باهاتم . توتنها نیستی .

تو کوله بارت عشق میزارم که بگذری، قلب میزارم که جا بدی، اشک میدم که همراهیت کنه،

ومرگ که بدونی برمیگردی پیشم.

 


نوشته شده توسط: ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات

به هنگام جدایی چهارشنبه 86/5/10 ساعت 8:26 عصر

به هنگام جدایی هرکسی اندیشه ای دارد

جدایی دست بی رحمی ست در تاراج دلتنگی

یکی شاد است از راهی شدن تا شهر رویاها

یکی همچون شقایق غرق در امواج دلتنگی

یکی هنگام رفتم هیچ نشناسد سر از پایش

یکی دیگر دلش خون ست و در دل خنجری دارد

یکی مشتاق رفتن بهر دیدار عزیزانش

یکی از شوق می خندد یکی پیوسته میبارد

یکی خرسند از دل کندن است و تشنه ی رفتن

یکی حیران و سرگردان خیال دیگری دارد

یکی با چهره ی آرام میگوید خداحافظ

یکی دیگر سکوتش ارزش والاتری دارد

یکی وقت جدایی طاقتش کم میشود اما

یکی بر شانه های خسته اش کوه غمی دارد

خداوندا جدایی را ز راه بندگان بردار

تو می دانی جداگشتن چه درد مبهمی دارد

دلم گرفته و غمگینم,غمگین از این همه بی اعتنایی و بی توجهی!

خسته ام,خسته از اینهمه سعی و تلاس برای هیچ!

تو نه غم درونم را میبینی و نه خستگی چهره ام را,چهره ای که در جوانی پیر گشته. این تن خاکی بیش از این تاب و توان ندارد کاش میفهمیدی!

میفهمیدی خسته و غمگین گشته ام!

من زندگیم را پای آرزوهایم گذاشته ام ولی افسوس که سرنوشت قصه دیگری را برای من قلم زده است,قصه ای تلخ و پر از تنهایی.

نمیدانم تا کی باید در آرزوی چشمان تو ستارهای جاده را موا کنم و چه طولانیست این شب های بی ستاره ی جاده زندگیم

سکوت مرز تنهایی من است.

حرف هایم را که در سکوت نهفته بر لب بشنو.

مگذار زمزمه شود.

فریاد شود.

طبل شود.

بگذار معصومانه در دل آهنگ شود.

حرف شود.

آه شود....

با سکوت شبانه هم رنگ شود.

سکوتم را بشنو.

درپس گریه های شبانه ام .

آن گاه که تنهایم ....

سر بر زانو....

خود را میان تاریکی و غم گم کردم.

آن جا سکوتم را بشنو.

و این سکوت برای تو می خواند.

برای تو می ماند.

در دل نگه دارش.

بگذار خاموش بماند.

سکوت درنگاهم پیداست.

نگاه عاشقانه ی هر روز.

نگاهم تا ابد عاشقانه از ان تو باد.

و سکوتم عاشقانه پر از حرفست.

اما دیگر سخن نخواهد گفت....

صدا نخواهد داشت.

سکوتم را بخوان........

و با نام خدواندی به من اشاره کن.

به من اشاره کن

The lord is righteous in

all his ways and loving toward

all he has made. The lord is

near to all who call on him to

all who call on him in truth

you can do something once

you have prayed but you can do

nothing until you have prayed

خدا به هر آنچه خلق کرده عشق می ورزد

و درتمام کارهایش به مصلحت آنان

می اندیشد خدا به تمام کسانی

که او را می خوانند نزدیک است. به تمام

آنان که صادقانه به خود می خوانندش.


نوشته شده توسط: ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات

عبادت میکنم چهارشنبه 86/5/10 ساعت 7:1 عصر
 

نام تو رو آورده ام دارم عبادت میکنم

گرد نگاهت گشته ام دارم زیارت میکنم

دستت به دست دیگری از این گذشته کار من

اما نمیدانم چرا دارم حسادت میکنم

گفتی دلم را بعد از این دست کس دیگر دهم

شاید تو با خود گفته ای دارم اطاعت میکنم

رفتم کنار پنجره دیدم تو را با دیگری

چیزی ندیدم این چنین دارم رعایت میکنم

من عاشق چشم تو ام تو مبتلای دیگری

دارم به تقدیر خودم چندیست عادت میکنم

تو التماسم می کنی جوری فراموشت کنم

با التماس ولی تو را به خانه دعوت میکنم

گفتی محبت کن برو باشد خداحافظ ولی

رفتم که تو باور کنی دارم محبت میکنم

www.gisha.sub.ir (21).jpg

تمام خواهشم از درد تنهایی است باور کن

 

تمام هستی ام یک قلب رویایی است باور کن

 

به یادت می نویسم تا دوباره باز گردی

 

که کوچه بی تو در بن بست تنهایی است باور کن

 

تمام دفترم بغض حضور واژه ها گردید

 

و شعر رفتنم مرگی اهورایی است باور کن

 

در این غربت پرم از های و هوی تلخ تنهایی

 

سکوتم ، ناله ام ، بغضم تماشایی است باور کن

 

نمی دانم به یاد روزهای درد خواهی بود

 

و ایام پر از اندوه ، فردایی است باور کن

 

ندانستم که تو معنای بودن را نمی دانی

 

و قلبت پر زرنگ و عشق هر جایی است باور کن

 

پس از تو انتظارم ، اعتبارم می رسد پایان

 

و این انجام عشقی پاک و شیدایی است باور کن


نوشته شده توسط: ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات

نیستی اینجا تا ببینی چهارشنبه 86/5/10 ساعت 6:26 عصر

1www.myshaparak.coo.ir (2).jpg

 

نیستی اینجا تا ببینی
آسمون نداره خورشید
وقتی رفتی اشک ابرها
روی شیشه ها میپاشید

لحظه های بی تو بودن
لحظه های سخت و کشدار
روزهای نبودن تو
همه غصه، همه تکرار

یادته گفتی عزیزم
این سفر همیشگی نیست
گفتی منتظر نموندن
رسم عاشق پیشگی نیست

حالا منتظر نشستم
پشت شیشه های سنگی
واسه من هیچ چی تو دنیا
نداره بی تو قشنگی

میدونم هنوز تو قلبت
داره عشق من یه جایی
منتظر میمونه این دل
تا که از سفر بیایی


نوشته شده توسط: ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات

انتظار چهارشنبه 86/5/10 ساعت 11:46 صبح

سایت اصلی www.gisha.sub.ir  و www.gisha.c

بسه دیگه تنهایی تو این قفس

بسه این قفس بدون هم نفس

دیگه بسه تشنگی بدون آب

خوردن فریب و نیرنگ سراب

واسه هرکی دل من تنگ میشه

تا می فهمه دلش از سنگ میشه

دوستی از رو زمین پاک شده

مردی و مردونگی خاک شده

هر کی تو فکر خودشه تو این زمون

تو نخ آب یخ و گرمی و نون

باید حرف دلمو گوش کنم

همه دنیا رو فراموش کنم

دستمو بلند کنم به آسمون

خودمو رها کنم از این و اون

دلمو جدا کنم از آدما

سینمو پر کنم از یاد خدا

دیگه بسه دیگه بسه انتظار

ابر رحمت به سر دنیا ببار

شب تار شب تار شب تو

آسمون، خورشید و بردار و بیار

 


نوشته شده توسط: ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

ِْلیست کل یادداشت های این وبلاگ

سلام
چهل شب
بعضى وقتا
[عناوین آرشیوشده]

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
251414


:: بازدیدهای امروز ::
10


:: بازدیدهای دیروز ::
5



:: درباره من ::

درددلهای دخترتنها

ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات
تقدیم به تمامی آنانی که هنوزهم تکه ای از آسمان در چشــمانشان جرعـه ای از دریا در دستانشان و تجسمی زیبا از خاطره ایثار گلهای سرخ در معبد ارغوانی دلهــایشان به یادگارمانده است نخستین چکه ناودان بلند یک احساس را درقالب کلامی از جنس تنفس باغچه های معصـوم یاس به روی حجم سپیـــد یک وبلاگ می ریزم و آن را با لهجه همه پروانه صفتهای این گیتـی بی انتهابه آستان نیلوفری تمامی دلهای زلال هدیه می کنم. درپناه خالق نیلوفرهامهربان وشکیبابمانید. چند خطیست از نوشته های دل تنهای من برای تو دل سپرده اینه رسم روزگار دارم میرم از این دیار چی میمونه یادگار دو سه خطی از بهار

:: لینک به وبلاگ ::

درددلهای دخترتنها


:: پیوندهای روزانه::

ستاره ی تنها [179]
[آرشیو(1)]


:: آرشیو ::

افسوس از این روزگار
کلاغی گل لاله
چطوربی تو این روزها را جشن بگیرم...
چه دلیست این دل من؟
اگه از توننوشتم
دلم بهانه ات را میگیرد....به فریادم برس...
دلنوشته 7
نمیدانی چه دلتنگم
تنهام گذاشتی
خدای این زمین و آسمان
غم دل
ادمک
رها
دفتر قلبم
سبب منم که میشکنم
بگذار بگریم
قرارمون رو بال شب
فردی از پروردگار درخواست کرد
دوستم داری
بالاخره شب ارزوها هم امدو رفت
سوگند
دلنوشته
ارزو دارم
دلنوشته 11
دلنوشته 12
سلام مولای من
دلنوشته22
دلنوشته 34
خواهرم الناز
خواهرم تنهام گذاشتی
سوءظن
بدرود رمضان
چهلمین روزدرگذشت
دلنوشته 39



::( دوستان من لینک) ::

آقاشیر
پتی آباد سینمای ایران
خدا میدونی دوستت دارم؟
کسب درآمد اینترنتی
خط بارون
دوزخیان زمین
فلورانس مهربون
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار

بی ستاره ترین شبهای زندگی...
کسی که مثل هیچکس نیست
اندکی صبرسحرنزدیک است
کوثر
جواب سوالات تبیان و آفتاب
قصه ی دل ..الهه عزیز
پسرک تنها
کوثر
بزرگترین ارشیو قالب
به وبلاگ رسمی یکتا نویسنده وترانه سرا
درد دل های ستاره تنها
روز نوشت یک پری
بی تو میمیرم
شرح دلتنگی

:: لوگوی دوستان من ::






























وبلاگ رسمی یکتا نویسنده وترانه سرا - به روز رسانی :  4:19 ص 86/11/18
عنوان آخرین نوشته : تو خیال این ترانه می دوی





:: خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ::