سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درددلهای دخترتنها

 

 

وقتی من اومدم تو اروم خوابیده بودی بهت نزدیک شدم فضای خالی انگشتامو با انگشتای کوچیکت پر کردم چشاتو باز کردی و با اشک به من نگاه می کردی انگار عمق نگات از خواهشی حرف می زد التماس نگات به من می گفت من و یادت هست؟ اره من اومده بودم جواب تمام اشکای بی صدات در پشت سکوتم بی جواب نمونه .میخوام واسه یه بارم که شده به خودم این جرات بدم که بگم دلم خیلی برات تنگ شده.لبامو باز کردم و گفتم:من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ."اری مدتهاست که در این دنیای کوچک همه را می نگریستم جز تو را.اما تو همیشه با سکوتت لحظه های تنهاییت را غرق از اشک های کوچکت می ساختی .غم های همه قلبم را پر می ساخت ولی هرگز به اتاق کوچکت سری نزدم .گرمای محبتم را در لحظه های همه جاری ساختم جز در تنهایی تو .تو همیشه تنها بودی در ارزوی یک نگاه .تو همیشه نیازمند دستی بودی که از این دره ی تنهایی نور امید را نثار چشمان خسته ات کند "اره تو همیشه دلت می خواست یکی باشه که غمات باهاش شریک شی .دلت می خواست باور کنی هنوز گوشه قلب کسی واسه تو هم یه جایی هست .می خواستی باور کنی یکی هست که شاید هنوزم تو تو یادشی.کسی که بتونی بهش تکیه کنی  حسش کنی درکت کنه .این من بودم که باید جای تمام چیزای نداشتت لا اقل تنهات نمی ذاشتم .پنجررو باز کردم این نوشترو  رو دادم به یه قاصدک تا ببره تو اسمون تا خدا  اخه می خوام خدا هم بدونه که دیگه تو تنها نیستی .اره دیگه وقتشه که بدونم خودمم به اندازه ی بقیه مهمم.وقتشه که بدونم که زمانی می تونم دوست خوبی واسه بقیه باشم که خودمو از یاد نبرم.لبخند جای اشک رو لبات  موج می زد نور امید تو تاریکی اتاق جا گرفت .اره پشت تمام سیاهیا یه رازی از امید داره مارو صدا می زنه.پس بیا زیبا زندگی کنیم.

من        تو           خدا

******************************************************************************

 


نوشته شده توسط: ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات

خداحافظ ای صبح - ای صبح منور پنج شنبه 86/6/8 ساعت 9:13 عصر

ایکاش کلمه ی جدایی هرگز نمیبود...حال که است پس :

 خداحافظ ای سرزمین سبز احساس !

خداحافظ ای یارشبا خفته دریآس !

خداحافظ ای حس زیبا - حس پرواز - که مارا میبری تا

 گلشن راز !

خداحافظ ای دوست آیینه انداز!

خداحافظ ای زادگاه بلبل وناز!

خداحافظ ای صبح - ای صبح منور -

.......که کردی حیرت آیینه را تر !

...وعشق و جنون است مرا همسفر!

*******************************************************************************

امشب به سوگ آرزو هایم نشسته ام و در غم نبودنت اشک فراق می ریزم .
امشب شمع حسرت آرزوهای بر باد رفته ام ذره ذره آب می شود .
امشب برای مرگ آرزوهایم لباس سیاه پوشیده ام .
کاش امشب کسی برای عرض تسلیت به خانه ی دلم می آمد .
کاش امشب تو بودی و دلداری ام می دادی و دفتر کمال آرزوهایم را ورق
می زدی ٬ اما افسوس که تو نیستی و  زندگی بی تو قشنگ نیست ...!
نگران ثانیه هایی هستم که بی خودی در گذر زمان تلف می شوند و انتظار دیدن
 تو را می کشند .من نگرانم که چگونه میتوان آن همه محبت را فراموش کرد .
 آن روزها را به یاد دارم ، که تنها تو بودی توانستی با آن صدای دلنشینت
گوشم را نوازش بدهی و مرا از دنیای تاریک خودم بیرون بکشی . نگران
 فرداهایی هستم که بی حاصل اند کاش بیایی و ببینی که چطور بدون تو
در میان ثانیه های انتظار گم شده ام .
*************************************************************************************
 

 


نوشته شده توسط: ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات

به گناهی که تماشای گل روی تو بود چهارشنبه 86/6/7 ساعت 8:35 عصر
حرفها دارم اما بزنم یا نزنم

                                                 با توام با تو ! خدایا بزنم یا نزنم

همه حرف دلم با تو همین است که ای دوست

                                                 چه کنم حرف دلم را بزنم یا نزنم

عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم

                                                 زبر قول دلم آیا بزنم یا نزنم

گفته بود که به دریا نزنم دل اما

                                                 کو دلی تا که به دریا بزنم با نزنم

از ازل تا به ابد پرسش آدم این است

                                                 دست بر میوه حوا بزنم یا نزنم

به گناهی که تماشای گل روی تو بود

                                                 خار در چشم تمنا بزنم یا نزنم

دست بر دست همه عمر در این تردیدم

                                                 بزنم یا نزنم                                                                          ها                                                                           بزنم یا نزنم

...............................................................................................................................................................

 در دمادم زندگی در لحظه های نفس گیر دوری;دلتنگی ها و بغض های مکرر را در سینه پنهان میکنم و لرزش دل رااز نوک انگشتان به روی صفحه ای بی جان منتقل میکنم;تا مبادا بار دیگر احساسات در طوفان قهر و هوس گرفتار ایند و قلب شکسته ام را بیشتر بیازارند.گرچه راه  بازگشتی نیست اما دیدارهای رویایی و حرفهایی که در تنهایی اتاق زمزمه میشود مرا بس که اینگونه اسوده ترم.

پنجره دل را به روی مهر و وفا گشوده ام و قاصدک عشق را به دنیای قصه ها روانه کرده ام تا مگر ارامشی را برایم به ارمغان اورد.اما گویا قاصدک گم شده و راه بازگشت را نمیداند;نمیدانم پنجره را ببندم یانه!اما میترسم او بیاید و پشت در بماند.چشمهای منتظرم را گرچه سرخ و سوزان شده اند به جاده میدوزم تا شاید از قاصدک اثری بیابم.اما میترسم او دست خالی باشد و روی برگشتن نداشته باشد.بیمناکم که شاید در دنیای ارزوها اثری از عشق و وفا نیافته باشدو پرهای نرم و لطیفش را زیر گلبرگی پنهان کرده و در نهانخانه دل گریسته باشد.

حالا با نبود او زندگی بوی غریبی میدهد و من غریب دنیای قصه ها شده ام.غریبی تنها که در میان مه تردید مانده و به اشک و اه در انتظار دل سپرده و فقط یک معجزه یک تحول عظیم او را میرهاند و ان معجزه چیزی نمیتواند باشد جز دیداری عاشقانه در اوج باور;که اگر جز این بود باید چون پرنده ای مهاجر فقط به هجرت بیاندیشم.اما تو ای دوست یقین بدار که یک مهاجر همیشه مهاجر میماند تا روزی که نه به اکراه و اجبار بلکه از روی میل و رغبت و به امید برگردد;اگر تو بخواهی!

****************************************************************************


نوشته شده توسط: ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات

ای گل نرگس... چهارشنبه 86/6/7 ساعت 12:2 صبح

عید فرخنده نیمه شعبان بر همه مسلمانان جهان تبریک و تهنیت باد

 

سلام بر آنان که در فراق یار در کوچه پس کوچه های تنهایی سر به دیوار انتظار نهاده اند و چشم به راه نیم نگاه مهدی فاطمه اند...
ای گل نرگس... چه میشد که ما را در جمع پروانه هایت پذیرا می شدی؟چه میشد که تشعشع گرمی نگاهت به سویمان روانه می شد؟ نظری فرما بر کوچه تاریکمان. که همه پروانه شمع توایم. همه پروانه ها در این کوچه تاریک به امید حس کردن گرمای وجودت گرد هم امده اند. مولا جان نظری فرما...
این صفحات برگ برگ روزهای انتظاریست که به امید آمدنش از پس هم ورق می زنیم...
العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان یا مهدی ادرکنی... عبد عاصی

 

 


 1 رسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم) :
 «لاتقوم الساعة حتى یقوم القائم الحق منّا و ذلک حین یأذن اللّه عزّوجلّ له و من تبعه نجا و من تخلّف عنه هلک. اللّه اللّه عباد اللّه فأتوه و لو على الثلج فانّه خلیفة اللّه عزّوجلّ و خلیفتى.»
  «روز قیامت فرا نمى رسد مگر آنکه از بین ما «قائم حقیقى» قیام نماید. و آن قیام، زمانى خواهد بود که خداى عزّوجلّ او را اجازه فرماید. هرکس پیرو او باشد نجات مى یابد و هرکه از فرمانش تخلّف ورزد، هلاک مى شود. اى بندگان خدا ! خدا را، خدا را; بر شما باد که به نزدش آیید اگرچه بر روى یخ و برف راه روید. زیرا او خلیفه خداى عزّوجلّ و جانشین من است

 

 


 


نوشته شده توسط: ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات

پرواز پرنده ها را ارج مینهی شنبه 86/6/3 ساعت 10:27 عصر
Love Images # 190967                            پرواز پرنده ها را ارج مینهی

                                 گذر آب از دل آبشار

                              بوسه شبنم بر برگ گل

           نگاه ابر برسینه آسمان و جلوه ستاره بر دستان ماه

             کاش اشکهای من هم ذره ای منزلت داشتند !!!

 

                


 

 چرا دنیا پره از حادثه های وارونه
 عاشق کسی می شی که عاشقی نمی دونه Love Images # 197389
 من به دنبال تو و تو دنبال کس دیگه
هچکدوم از ما دو تا به اون یکی راست نمی گه
من واسه ی چشمای نازنین تو یک دیوونم
 من دوست دارم ولی علتشو نمی دونم
حالا که می خوای بری بذار نگاهت بکنم
چون یه بار دیگه می خوام این دل و ساکت بکنم
یه چیزی فقط بذار واسه روز تولدت
 هدیه م رو بیارم و بازم بدم دست خودت
آدما فکر می کنن شاعرا خیلی غم دارن
کاش فقط این بود اونا خیلی کسا رو کم دارن
عاشق کسی می شن که عاشقاش فراوونه
بین انتخاب عشقش عمریه که حیرونه
اونی رو که دوست داری چرا تو رو دوست نداره Love Images # 197389
 شایدم دوست داره ولی به روش نمی یاره
 ولی نه اینا مال نداشتن لیاقته
اگه حرفم می زنه با تو فقط یه عادته
 نکنه جمله هاش و پای محبت بذاری
بهتره حرفاش رو به حساب عادت بذاری
از خودش نمی شنوی اگه یه روز بخواد بره
وقتی می پرسی ازش می گه آره مسافره
ولی تو شب می شینی که باز اون رو دعا کنی
یا واسه سلامت اون نذرها تو ادا کنی
 چه قدر بین دلا وحرفای ما فاصله س
چشماتون می خنده اما دلامون بی حوصله س
دوست داشتن هم یه جوری پنهون می کنیم
 نمی دونیم که داریم یه قلب رو ویرون می کنیم
کاش بیایم آبروی مجنون و انقدر نبریم Love Images # 197389
دیگه منت نذاریم وقتی که نازی می خریم
عاشقی یعنی تحمل نه شکایت نه گله
 اگه حتی بینمون باشه یه دنیا فاصله
مهم اینه که چقدر دوسش داری فقط همین
اگه لازم باشه آبرو رو بنداز رو زمین
برگا زرده روزای اول فصل پاییزه
بذار اون بشکنه و دلت رو برگها نریزه

   Love Images # 197389Love Images # 197389


نوشته شده توسط: ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات

اشک شنبه 86/6/3 ساعت 10:12 عصر
Mauve Heart w/ Pink Roses Images # 173249Mauve Heart w/ Pink Roses Images # 173249قطره دلش دریا میخواست ، خیلی وقت بودکه به خدا گفته بود

 

هر بار خدا می گفت : از قطره تا دریا راهی ست طولانی

 

راهی از رنج و عشق و صبوری

 

 هر قطره را لیاقت دریا نیست .

 

قطره عبور کرد و گذشت . قطره پشت سر گذاشت .

 

قطره ایستاد و منجمد شد .قطره روان شدو راه افتاد.

 

  قطره از دست داد و به آسمان رفت .

 

و هر بار چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت .

 

 تا روزی که خدا گفت : امروز روز توست ، روز  دریا شدن.

 

خدا قطره را به دریا رساند.قطره طعم دریا را چشید ، طعم دریا شدن را . اما ...

 

روزی قطره به خدا گفت : از دریا بزرگتر،آیا از دریا بزرگتر هم هست ؟

 

خدا گفت : هست .

 

 قطره گفت : پس من ان را میخواهم ،بزرگترین را ، بی نهایت را .

 

خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت : اینجا بی نهایت است .

 

آدم عاشق بود ... دنبال کلمه ایی می گشت تا عشق را توی آن بریزد .

 

 اما هیچ کلمه ایی توان سنگینی عشق را نداشت .

 

آدم همه عشقش را توی یک قطره ریخت . قطره از قلب عاشق عبور کرد .

 

 و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید ...

 

خدا گفت : حالا تو بی نهایتی . چون که عکس من در اشک عاشق است ...

 

Mauve Heart w/ Pink Roses Images # 173249Vertical & Horizontal Spinning Hearts Images # 176839Vertical & Horizontal Spinning Hearts Images # 176839Vertical & Horizontal Spinning Hearts Images # 176839Vertical & Horizontal Spinning Hearts Images # 176839

 

 


نوشته شده توسط: ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات

بنام او که خالق یاس ونرگس است چهارشنبه 86/5/31 ساعت 11:2 عصر


*یَااَبَاالحَسَنِ یَا مُوسَی بنَ جَعـفَرٍ، اَیُّهَا الکـاظِـمُ یَابنَ*
*رَسُولِ اللهِ، یَا حُجَّةَ اللهِ عَلَی خَلقَهِ،یَا سَیِّـدنَا*
*وَ مَـولَنا اِنَّـا تَوَجَّـهنا وَ اسـتَشـفَعـنَا وَ*
*تَوَسَّـلنَا بِکَ اِلَی اللهِ،وَ قَـدَّمناکَ*
*بَینَ یَدَی حَاجاتِنا،یَاوَجیهاً*
*عِندَاللهِ،اِشـفـَع لَنا*
*عِـنـدَاللهِ.*


    




 


 


 




pluginspage="http://www.macromedia.com/go/getflashplayer"
type="application/x-shockwave-flash" name="obj1" width="296"
height="297">

 

کوه ها ادامه رودها**********و رودها ادامه دریاهاست*********امروز ادامه دیروز**********و دیرور ادامه فرداست*********فردای هر کس زایش خوب و بد امروز اوست**********امروز هر کس تولد انتخاب های دیروز اوست**********آری، دیروز،امروز را ساخته است**********و امروز،فردا را می سازد**********پس من دعا می کنم**********دیروز ،امروزم را خوب ساخته باشم**************و امروز فردایم را خوب بسازم**********آمین "" تقدیم به مومنان تقدیم به عاشقان تقدیم به دلسو ختگان تقدیم به دیوانگان تقدیم به منتظران اللهم صل علی محمد و آل محمد اللهم کل لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیلا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا برحمتک یا ارحمن الراحمین اللهم الرزقنا شفاعتا حسین یوم الورود و ثبتنا قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین درد دل با امام زمان علیه السلام لیوان آب صدای زیبای آبشار نقره ای را با همین گوشهای تیزم می شنوم0 گویی که قطره قطره اش برایم حکم یک دریا دارند،صدایشان کردم آمدند وبرایم یک جام از آب گوارا آوردند،گفتم:مگر خودتان تشنه نیستید گفتند ما سیرابیم،اما تو هنوز رودخانه دلت کویر است،لیوان را گرفتم،نوشیدم آن را،گوارا بود وبه دلم نشست ودر همان لحظه دیدم صدایی دگر نمی شنوم،هر چه نگاه کردم آن همان قطرات آب را ندیدم، گفتم خدایا جرا اینگونه مرا تنها گذاردند0 چرا اینگونه سیراب شدم،اما مرا خواب کردند ورفتند،صدایی شنیدم0 به سویش دویدم ورسیدم،آریٍ،آری،این همان آبشار است ورفتم یک لیوان را در کنار سنگ ریزه های آبشار دیدم،دویدم،دویدم،آنقدر که دوباره تشنه شدم اما دیدم نوری کنارم ایستاده ،گفتم که هستی!: گفت:همان کسی که در انتظارش کنار جاده سرنوشت نشسته ای،گفتم من لیاقت ندارم،چرا سراغم آمدی،گفت:پاک است دلت،اینگونه مگذار آلوده شوند،گفتم:چگونه،گفت مرا طلب کن،صدایم زن،گفت نمی رسد صدایم به گوشت،گفت رسیده،اما نه با آن لحنی که باید مرا طلب کنی،گفتم عشقم را چه کنم،گفت:عاشق باش،اما آنگونه که خودت می گویی بر سر جاده انتظار منتظرش باش0 این را گفت:واز جلوی چشمان سیاهم محو شد0


 


 

بنام او که خالق یاس ونرگس است


 

یا رب المهدی بحق المهدی اشف صدر المهدی بظهور الحجت


 

 


 


عمری است که برای آمدنت بی قرارم0 یابن الزهرا،ببین از فراقت سخت بارانیم0 ببین ثانیه ها چگونه از هجر تو بغض کرده وبه هق هق افتاده اند0


آقا جان!حیف نیست ماه شب چهادره پشت ابرهای تیره وپاره پاره پنهان بماند،حیف نیست دیده را شوق وصا ل باشد ولی فروغ دیده نباشد0


بیا وقرار دل بیقرارم شو0 بیا وصداقت آینه را به زلال آبی نگاهت پیوند بزن0 بیا تا سر به دامانت بگذارم وعقده های چندین ساله ام را باز کنم0 تو که معنای سبز لحظه هایی بیا تو که ترنم الطاف حق تعالی بیا0


بیا که از هجرت چون اسپندی بر آتشم0 یوسف فاطمه!کی طنین دلنواز انا بقیه ا000 تو از کعبه مقصود جانها را معطر می نماید0 کی کعبه به خود می بالد وزمین بر قامت دلربایت طواف عشق می گزارد وجان در سعی وصفای نگاه تو محرم می شود ومناسک حج وقربان را بجای می آورد0 برای آمدنت تمام دلهای عشاق دنیا را به ضریح چشمهای قشنگ وعباس گونه ات گره زده ایم ودر مراسم اعتکاف شبهای فراق برای گرفتن حاجتمان دست به دعا برداشته ایم0 آقا جان برای آن لحظه که سبز پوش با پرچم یالثارات الحسین در انتهای افق غباری بپا می شود وتو با ذوالفقار حیدر وسوار بر اسب سفید قصه ها می آیی لحظه ها را بدست باد می سپارم0


بگذار صادقانه بگویم که کهانسالترین آرزوی دلم آرزوی وصال توست!آرزویی که برای بدست آوردنش تمام کلافهای عمرم را به بازار معشوق فروشان برده ام وخودم را در جرگه خریداران یوسف زهرا(س) قرار داده ام0


نازنینم!تو زیبا ترین دلیل برای شبهای قدر وشب زنده داریهای منی تو ضیاعین ودلیل امن یجیب منی 0


آقا جان! می خواهم برایت قصه بگویم 0 قصه سیب وگندم ومردی که سالهاست در میان مردم چشمم ایستاده،قصه خوشه خوشه انتظار وچشمانی که درو میکنند،قصه باران وسطرهایی که دلواپس پونه هاست،قصه اسب وخیال آمدن تو در باران،قصه هایی که مشق هر شب من است0


کاش می شد واژه ها را شست وانتظارراتفسیر کرد ولی افسوس000


میدانی مرز انتظار کجاست!؟آنجا که قطره اشک منتظری سدی از دلواپسی ساخته وقطره قطره انتظار را ذخیره می کند،آنجا که وجودش چون جرعه ای آب از تشنه ای رفع عطش می کند آنگاه که می فرماید اگر شیعیان ما مرا به اندازه قطره ای آب بخواهند هر لحظه ظهور من نزدیکتر می شد0


حس می کنم نزدیکی آنقدر نزدیک که با آمدن یک نسیم تو را احساس کرد وبویید0


خوب می دانم که آخر دل سنگ وطلسم نحس قصه را می شکنی وآنگاه زمان وصل وجان نثاری می رسد0


پس بیا از پس کوچه های انتظار ،بیا که شعرهایم بی قافیه مانده اند،بیا که با آمدنت گم میشود در تبسم تو بغض چندین ساله ام،بیا که غزلهایم مضمون ندارند ومثنوی عشق نا تمام است0


محبوبم!هر روز که میگذردبیشتر از قبل دلم برایت تنگ می شود0 عشق تو سراسر وجودم را فرا گرفته و اگر دلم را بشکافی بر لوح آن نام تو هگ گردیده وکنون ای بهار عشق!می ترسم از خزان عمرترسم از ندیدن است بگو که تا خزان من آیا فرصت بهار دیدن است؟


یابن الزهرا!"لیت شعری أین استقرت بک النوی"0 کاش میدانستم که کجا وکی دلها به ظهور تو آرام خواهند گرفت0


بنفسی أنت!


به جانم سوگند که تا طلوع صبح صادق به انتظارت خواهم ماند ولحظه ها را با تمام سنگینی به دوش می کشم وسکوت ثانیه ها را به ازای فریاد زمان تحمل می کنم فقط برای رسیدن به لحظه با شکوه وصا لت0


آقا جان!


دروادی انتظار زمان را بنگر که چگونه از هجر تو همچون شمع ذره ذره آب می گردد0 کی می آیی که قطره ها به دریا بپیوندند؟خیبر گشای فاطمه(س) کی می آیی؟


کی می آیی که کران تا بیکران دلم را برایت چراغانی کنم وچشمانم را فرش قدومت نمایم؟


بیا که بهار بی صبرانه مشتاق آمدن توست وقلبم جویبار اشکهایی که هرروز وشب برای فراق تو ریخته می شوند0


یاس سفیدم!بیا که با ظهورت آیه"والنهار اذا تجلی" تأویل گردد0 بیا که چشمه سار وجودم سخت خشکیده وفریاد العطش برآورده،بیا تا از نرگس چشمانت عطری برای سجاده ام بگیرم0بیا ومرا زائر شهر قاصدکها کن،بیا000


ای پیدا ترین پنهان من!


تا تو بیایی مروارید چشمانم رابرای سلامتیت صدقه می دهم وبرای آمدنت روزه سکوت می گیرم وبا جام وصال تو افطار می نمایم0 نذر کرده ام که بیایی تا جان شیرین را فرش قدمها یت نمایم0 پس بیا که نذر خود را ادا کنم0


ای آفتاب عمر!


تا تو بیایی انتظار را قاب میکنم وبر لوح دلم می کوبم0 فریاد را حبس می کنم وبه سکوت اجازه حضور می دهم0 در نبود تو جام تلخ فراق را سر می کشم وسر به دوش هجران می نهم وبرای آمدنت دعا می کنم0 به امید آنروز هزار وصد وهفتادمین شمع را روشن می کنیم ومنتظرت می مانیم0


به خدای کعبه می سپارمت وسبد سبد نرگس ویاس چشم براهی میکنم0


کاش می شد که خدا


اجازه ظهورت می داد


کاش می شد


که در این دیار غربت


ومیان موج غمها


به سکوت سرد وسنگین


رخصت خاتمه می داد


کاش می شد


جمعه ما


شاهد ابروی زیبای تو می شد


دیده نا قابل ما


فرش کیسوی تو می شد


کاش می شد


انتظار منتظر بپایان رسد


وهوا میزبان یاسها و


نسترنها


خاک پای مهدی زهرا شود


کاش می شد


تو هم از انتظار خسته شوی و


برای فرج دعا کنی


کاش می شد000


                                                                                            قربانت یاس سفید


 


 


 

 


 

 



 

 




نوشته شده توسط: ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

ِْلیست کل یادداشت های این وبلاگ

سلام
چهل شب
بعضى وقتا
[عناوین آرشیوشده]

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
247484


:: بازدیدهای امروز ::
24


:: بازدیدهای دیروز ::
22



:: درباره من ::

درددلهای دخترتنها

ساریناسادات به یادخواهرم النازسادات
تقدیم به تمامی آنانی که هنوزهم تکه ای از آسمان در چشــمانشان جرعـه ای از دریا در دستانشان و تجسمی زیبا از خاطره ایثار گلهای سرخ در معبد ارغوانی دلهــایشان به یادگارمانده است نخستین چکه ناودان بلند یک احساس را درقالب کلامی از جنس تنفس باغچه های معصـوم یاس به روی حجم سپیـــد یک وبلاگ می ریزم و آن را با لهجه همه پروانه صفتهای این گیتـی بی انتهابه آستان نیلوفری تمامی دلهای زلال هدیه می کنم. درپناه خالق نیلوفرهامهربان وشکیبابمانید. چند خطیست از نوشته های دل تنهای من برای تو دل سپرده اینه رسم روزگار دارم میرم از این دیار چی میمونه یادگار دو سه خطی از بهار

:: لینک به وبلاگ ::

درددلهای دخترتنها


:: پیوندهای روزانه::

ستاره ی تنها [179]
[آرشیو(1)]


:: آرشیو ::

افسوس از این روزگار
کلاغی گل لاله
چطوربی تو این روزها را جشن بگیرم...
چه دلیست این دل من؟
اگه از توننوشتم
دلم بهانه ات را میگیرد....به فریادم برس...
دلنوشته 7
نمیدانی چه دلتنگم
تنهام گذاشتی
خدای این زمین و آسمان
غم دل
ادمک
رها
دفتر قلبم
سبب منم که میشکنم
بگذار بگریم
قرارمون رو بال شب
فردی از پروردگار درخواست کرد
دوستم داری
بالاخره شب ارزوها هم امدو رفت
سوگند
دلنوشته
ارزو دارم
دلنوشته 11
دلنوشته 12
سلام مولای من
دلنوشته22
دلنوشته 34
خواهرم الناز
خواهرم تنهام گذاشتی
سوءظن
بدرود رمضان
چهلمین روزدرگذشت
دلنوشته 39



::( دوستان من لینک) ::

آقاشیر
پتی آباد سینمای ایران
خدا میدونی دوستت دارم؟
کسب درآمد اینترنتی
خط بارون
دوزخیان زمین
فلورانس مهربون
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار

بی ستاره ترین شبهای زندگی...
کسی که مثل هیچکس نیست
اندکی صبرسحرنزدیک است
کوثر
جواب سوالات تبیان و آفتاب
قصه ی دل ..الهه عزیز
پسرک تنها
کوثر
بزرگترین ارشیو قالب
به وبلاگ رسمی یکتا نویسنده وترانه سرا
درد دل های ستاره تنها
روز نوشت یک پری
بی تو میمیرم
شرح دلتنگی

:: لوگوی دوستان من ::






























وبلاگ رسمی یکتا نویسنده وترانه سرا - به روز رسانی :  4:19 ص 86/11/18
عنوان آخرین نوشته : تو خیال این ترانه می دوی





:: خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ::